غیبت

سوال- اگر در جمعى نشسته باشیم و کسى به غیبت مشغول شود و یا با شخصى که نسبت به ما بزرگ تر وصاحب احترام بیشتر است , در حال گفتگو متوجه غیبت شویم و جوّ به گونه اى است که نمى توانیم مجلس را ترک کنیم و یا به آن فرد بزرگ تر تذکر دهیم , چه باید بکنیم ؟

جواب - غیبت یکى از گناهان کبیره است . انسانى که غیبت مى کند, در واقع حق مسلمانى را ضایع کرده است .پس باید از کسى که غیبت کرده است بخواهد او را ببخشد.
جامعه انسانى و اسلامى , جامعه است که باید حقوق افراد در آن تضمین شود. غیبت یکى از عوامل مهم تخریب شخصیت افرادى است که در صحنه نیستند تا از خود دفاع کنند; بنابراین از جمله مهم ترین دستورهاى دینى این است که زبان به گناه نگشوده و غیبت نکنیم .در قرآن آمده است <...و از یکدیگر غیبت نکنید! آیا هیچ یک از شما دوست دارد گوشت برادر مردهء خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت و از خدا بترسید...> (.حجرات (49
)
آیه 12)
اما درموضوع سوال استفتائی از حضرت امام( ره )آمده است که در پاسخ فرمود : اگر به اعتقاد شنونده , غیبت است , جایز نیست گوش کند, ولى ترک مجلس اگر دشوار باشد, لازم نیست مجلس را ترک کند. (استفتائات امام خمینى , ج 2 ص 617)
 پس مى تواند گوش خود را به صداهاى دیگرویا ذهن خود را به چیز دیگر مشغول کند و یا اگر می تواند بحث مجلس را با طرح مسئله اى دیگر عوض کند.در صورتی که نمی تواند از این کار صرف نظر کند, چون تذکر دادن خصوصاً در وسط مجلس یا به فردبزرگ تر گاهى موجب دردسر بعدى مى شود.

چرا قرائت نماز به صورت عربی است؟

جواب:خواندن نماز به صورت عربی و با همان الفاظ و کلماتی که پیامبر ودیگر مسلمانان صدر اسلام می خواندند دلائل مختلفی دارد که به برخی ازآن ها اشاره می کنیم.

اول: تعبدى و توقیفى بودن خواندن نماز به لفظ عربى، به این معنا که شریعت اسلام دستور به عربى خواندن نماز داده است.

با توجه به این که روح عبادت بر تسلیم و تعبد است طبعا انسانی که می خواهد عبادت خدا کند آن چیزی را انجام می دهد که خداوند خواسته است  وبر طبق آیات و روایات و سیره پیامبر این واجب و تکلیف دینی به این شکل واجب شده . اگر چه انسان می تواند در غیر اوقات نماز با هر زبانی با خداوند سخن گوید.

دوم: جهت ایجاد زبانى مشترک میان همه پیروان اسلام و در واقع فراهم سازى وحدت و پیوند بین المللى دینى است.
سوم: قرائت و اذکار دیگری که در نماز است به صورت دقیق  در هیچ زبانی ترجمه ندارد. یعنی نمی توان همان مفاهیمی که در اذکار نماز است  به صورت دقیق ترجمه کرد و آن را بیان نمود . چه بسا برخی از کلمات یا جملات معانی بسیاری در خود جای داده که با یک یا چند جمله نتوان همه آن ها را بیان نمود.(1)

به عنوان مثال از سوره حمد نام مى‏بریم که هیچ ترجمه‏اى که بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان کند، نیست. حتى تنها کلمه الله، هیچ معادلى در زبان دیگر ندارد و کلمه خدا در زبان فارسى معادل معناى الله نمى‏باشد. .

اگر چه با توجه به اسبابی که ذکر کردیم نماز باید به زبان عربی خوانده شود اما این بدان معنی نخواهد بود که انسان نتواند به هیچ زبان دیگری با خداوند سخن بگوید .

انسان می تواند با هر زبانی که خواست  در غیر نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نیاز کند و درد ها و نیاز های خود را با او در میان گذارد .حتی در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجت ها است به فتوای مراجع انسان می تواند به فارسی یا هر زبان دیگر با او سخن گوید. البته در ادیان دیگر متاسفانه چیزی به صورت نماز ما مسلمانان وجود ندارد .که امر واجب و لازم باشد  و آنچه آنها انجام می دهند در حد همان دعاهائی است که ما علاوه بر نماز آنها را نیز داشته و هر کسی می تواند با زبان خود سخن بگوید.

شاید یکی از رموز خواندن نماز به زبان عربی و با دیگر شرایط و آداب همین حفظ نماز بعد از قرن ها است در حالی در ادیان دیگر ما اثری از آن نمی بینیم وچه بسا اگر به همان صورت خود که پیامبران گفته بودند عمل می کردند و به خواست خود باآن برخورد نمی کردند(همان گونه در سوال و پیشنهاد شما ذکر شده) آن ها نیز چیزی به عنوان نماز می داشتند
 

پى‏نوشت‏ها:
1 - استاد محمد تقى مصباح یزدى، قرآن‏شناسى، ص 102 - 92، با اقتباس و تلخیص، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشى امام خمینى، 1380 ه' ش.

علّت اختلاف سنّ تکلیف دختران و پسران

سؤال : علّت اختلاف سنّ تکلیف دختران و پسران چیست؟ چرا دختران زودتر از پسران به سنّ تکلیف مى‏رسند؟ آیا نُه سالگى براى دختران زود نیست؟ آیا این سنّ بر اساس فیزیک بدنى دختران در زمان پیامبر(ص) نبوده است؟ آیا با توجه به شرائط زمان و شرائط فیزیکی دختران و پسران می شود تفاوت سنی از بین برود؟
جواب: بلوغ شرعى بر اساس بلوغ طبیعى است. در همه مناطق جهان با در نظر گرفتن شرایط طبیعى و اجتماعى، دختران زودتر به بلوغ طبیعى مى‏رسند و فعّالیّت غدد جنسى در آنان قبل از پسران آغاز مى‏گردد. «بنابراین تقدّم بلوغ شرعى دختران بر پسران بر اساس صلاحیّت طبیعى و به معناى هماهنگى قوانین تشریع با مقرّرات تکوین است».(1)
بلوغ و رشد دختران در حدود نه سالگى به بعد مخصوص مناطق عربى نبوده بلکه مسئله‏اى است تکوینى.
تقریباً در همه مناطق کره زمین و در تمامى ادوار از ابتداى خلقت تا کنون به همین نحو بوده است. البته تمامى دختران در یک سنّ به بلوغ نمى‏رسند.
علل مختلفى در تسریع یا تأخیر بلوغ دخالت دارد. یکى از صاحب نظران مى‏گوید:
«نژاد، تغذیه و عوامل فیزیکى و روانى موجود در محیط زندگى و خانوادگى، در زمان ظهور بلوغ و میزان ترشّحات هرمونى اثر مى‏گذارد. آب و هوا نیز در بلوغ بى تأثیر نیست».(2) بنابراین نمى‏توان گفت تمامى دختران در نُه سالگى به بلوغ مى‏رسند، بلکه برخى دیرتر به بلوغ مى‏رسند، گرچه از نظر انجام دستورهاى مذهبى و تکالیف شرعى بنابر فتواى مشهور فقها از نُه سالگى مکلّف مى‏شوند.
افزون بر این، عقل (قوه شناختى) و اندیشه دختران، پیش از پسران شکوفا مى‏شود و یکى از نشانه‏هاى آن، به سخن در آمدن دختران قبل از پسران است. آنان پیش از پسران زبان مى‏گشایند. با توجه به رابطه‏اى که بین اندیشه و عقل و سخن گفتن وجود دارد، این نتیجه به دست مى‏اید که دستگاه فکرى دختران زودتر از پسران به کار مى‏افتد.
شکوفا شدن قوه شناختى هوش در دختران، باعث شده که قانون گذار در دین و شریعت آنان را قبل از پسران مکلّف کند، به عبارت دیگر: برنامه احکام اسلامى براى سعادت و کمال انسان در زندگى ترسیم شده و آدابى است که دربردارنده برنامه تربیتى و زندگى سعادت مندانه مى‏باشد و زمانى متوجه انسان مى‏شود که اوّلاً قابلیّت دریافت داشته باشد، ثانیاً بتواند آن‏ها را در زندگى به کار گیرد.
این که خداوند برنامه خود را زودتر متوجه دختران و زنان نموده، نشانه آن است که از نظر بلوغ طبیعى و ذهنى، اینان بر مردان تقدّم دارند واین نشانه عنایت خداوند به زنان است که توانسته‏اند زودتر از مردان برنامه تربیتى واحکام اسلامى را دریافت نموده و براى خوشبختى و کمال خود در زندگى به کار گیرند. از طرف دیگر شاید در معرض تهدیدات بیشترى براى انحراف از حقیقت و سعادت در زندگى باشند. به این خاطر تکلیف زودتر متوجّه آنان شده است.
در نهایت آن که این امور داراى مصالح و حکمت است که در بسیارى از موارد از آن‏ها اطّلاع کامل نداریم. احکام خداوند بر اساس مصالح واقعى تشریع مى‏شود. و شرائط زمانی باعث دگرگونی در امور تکوینی نمی شود .

پى نوشت‏ها:
1. محمد تقى فلسفى، بزرگسال و جوان، ج 2، ص 132.
2. صبور اردوبادى، بلوغ، ص 150.