چرا زن نمی تواند امام جماعت شود ؟

جواب: بعضى از مراجع تقلید به طور کلى امام جماعت شدن زن را بنابر احتیاط واجب، جایز نمى‏دانند(1)
اکثر مراجع تقلید امامت زن را براى زنان دیگر جایز مى‏دانند.(2) در صورت برپایى نماز جماعت توسط خانم، باید هر یک از افراد به فتواى مرجع تقلید خود عمل کند، یعنى اگر مرجع تقلید یک خانم، اجازه داده، مى‏تواند پشت سر امام جماعت زن نماز بخواند.شرایط امامت جماعت به طور کلى این است که باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و عادل وحلال‏زاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند. بنابراین زن می تواند امام جماعت زنان شود ولی نمی تواند برای مردان امامت کند علت و فلسفه آن برای ما مشخص نیست ولی می توان حدس زد که اگر زن امام شود مردانی که پشت سر او نماز می خوانند افکار شهوی به آنان هجوم می آورد و نماز که باید منشا ذکر خدا باشد تبدیل به چیز دیگری شود.  

پى‏نوشت‏ها:
1 - توضیح‏المسائل مراجع، ج‏1، ص 819، مسئله 1453.
2 - همان.

نظر شما راجع به اخباری ها که تقلید از مجتهد را قبول ندارند چیست

پاسخ: مؤسس مکتب اخباریها و قدیمى ترین شارح و مدافع عقاید ایشان و نخستین مؤلف آن طایقه «میرزا محمد امین استرابادی» است.[1]

شیخ یوسف بحرانى و سید نعمت الله موسوى شوشترى جزایرى از فقها و علماى بزرگ اخبارى هستند، و ملامحسن فیض کاشانى و علامه محمد باقر مجلسى را صاحب مشرب اخبارى معتدل شمرده شده اند.[2]

اخبارى ها معتقدند کسى غیر از حضرات معصومین(ع) حق رجوع و استفاده و استنباط از آیات قرآن را ندارد، بلکه باید براى فهم قرآن از اخبار امامان (ع) مدد جست و به وسیلة روایات قرآن فهمیده مى شود، زیرا روایاتى داریم که تفسیر به رأى را ممنوع کرده اند.

اصولیون در ردّ این حرف مى گویند درست است که روایات تفسیر به رأى را منع کرده اند لیکن معنایى که صریح یا ظاهر قرآن به آن دلالت کند و انسان آن را بفهمد، تفسیر به رأى نیست، بلکه تفسیر به رأى این است که قرآن را بر اساس میل و هواى نفس و مغرضانه تفسیر کنی.[3]

قرآن تصریح مى کند و فرمان مى دهد که مردم در آن تدبّر کنند و فکر خود را در معانى بلند قرآن به پرواز در آورند: «آیا آن ها در قرآن تدبر نمى کنند یا بر

دل هایشان قفل نهاده شده است».[4] «این کتابى است که پر برکت که نازل کردیم تا در آیات آن تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند».[5] «ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، شاید شما درک کنید و بیندیشید».[6]

على (ع) خطاب به مردم مى فرماید: «هم اکنون کتاب پروردگار میان شما است. حلال و حرامش آشکار و فریضه ها و مستحبات و ناسخ و منسوخ و مباح و ممنوع، خاص و عام،‌پندها و مثل ها، مطلق ها و محدودها، محکمات و متشابهاتش همه معلوم است».[7]

دلایل در گفتار اخبارى ها در کتاب قوانین مرحوم میرزاى قمى (ج 1، ص 393) و کتاب فرائد الاصول مرحوم شیخ مرتضى انصاری، ج1، ص 142 چاپ جدید آمده است. نیز مى توانید در این زمینه به کتاب جایگاه قرآن در استنباط احکام نوشته آقاى سیف الله صرّامى مراجعه نمایید.

بنا بر این اخباری گری از دیدگاه  ما صحیح  نیست گر چه ما نیز مانند اخباریین از اخبار و روایات معصومین (ع) به عنوان یکی از منابع فقهی و تفسیری و کلامی و اخلاقی استفاده می کنیم و ازعقل نیز برای فهم و استدلال بهره می گیریم

 [1] مصطفى حسینى دشتی، معارف و معاریف، ج1، ص 618 و 626، ماده: اخباریه و ج 4، ص 135، ماده: جزائرى و ج 10، ص 623 ماده: یوسف بحرانی.

[2] دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 160 161، ماده اخباریان.

[3] مرتضى مطهری، اصول فقه فقه، ص 35.

[4] محمد (47) آیة 24.

[5] ص (38) آیة 29.

[6] یوسف (12) آیة 2.

[7] نهج البلاغه، خطبة 1.

علت این که اهل سنت دست بسته نماز مى خوانند چیست ؟

سوال - علت این که اهل سنت دست بسته نماز مى خوانند چیست ؟ از چه زمانى مرسوم شد؟ آیا این کار موجب بطلان نماز است ؟
جواب : طبق عقیدهء شیعه , تکفیر و یا تکتّف یعنى دست بسته نماز خواندن , از زمان خلیفهء دوم مرسوم شد و از بدعت هاى ایشان است . در زمان پیامبر و خلیفهء اول این طور نماز نمى خواندند. این مطلب از روایاتى استفاده مى شود.
امام باقر(ع) فرمود: و علیک بالاقبال على صلاتک ... قال : ولا تکفّر فانّما یصنع ذلک المجوس  بر تو باد به توجه قلبى بر نمازت ... و دست بر روى دست در حال نماز نگذار, زیرا این کار مجوس است (1. (وسائل الشیعه , ج 4 باب 15 از ابواب قواطع الصلاة.)
در حدیث أربعمائه از امیر المؤمنین(ع) آمده است : لا یجمع المسلم یدیه فى صلاته و هو قائم بین یدى الله عزّ و جلّ یتشبّه بأهل الکفر یعنى المجوس ; نباید مسلمان در نماز برابر پروردگار.
دست هایش را بر روى هم بگذارد و خود را شبیه به کفار یعنى مجوس بنماید.(. همان)
معلوم مى شود مجوسى ها هنگام رو به رو شدن با رؤسا و پادشاهان خود, دست هایشان را به عنوان احترام بر سینه مى گذارند. هنگامى که اسیران جنگى ایرانى بر عمر وارد شدند, همین کار راکردند. عمر از این کار خوشش آمد و گفت : خوب است در نماز در برابر پروردگار همین کار را بکنیم تکفیر نوعى تواضع و فروتننى و احترام گزاردن است. از نظر بحث اجتهادى دلیل بر این که (سیدمحسن حکیم , مستمسک العروة الوثقى , ج 6 ص 531)و. مجمع البحرین .
ت
کفیر یکى از مبطلات نماز است , آن است که این عمل اگر به عنوان عمل استحبابى انجام شود, تشریع محسوب مى شود و تشریع , بدعت و حرام است , زیرا عبادات توقیفى هستند و شکل عبادت باید طبق دستور شارع باشد.
پیامبر(ص)فرمود: صلّوا کما رأتیمونى أصلى ; همانطور که من نماز مى خوانم نماز بخوانید. پیامبر و اصحاب دست بسته نمى خواندند لااقل این کار مشکوک است . بنابراین تکفیر مبطل نمازاست , چون بدعت در دین است . اگر کسى این کار را نه به قصد عبادت انجام دهد, شاید نتوان گفت نمازش باطل است , مگر این که علت تحریم این کار تشبیه به کفار باشد. در این صورت تشبیه به کفار حرام است , اما دلیلى بر بطلان نماز نخواهد بود. البته با لحن شدیدى که در روایات آمده است , تشبه به کفار - آن هم در حال عبادت - قطعاً مبطل نماز است . دلیل دیگر بر این که تکفیر در نمازموجب بطلان نماز مى شود, نهى این است که در روایت صحیح محمدبن مسلم از امام باقر یا صادق آمده : ذلک التکفیر لاتفعل  و در روایت صحیح زرارة از امام باقر(ع) لا تکفّر فانّها یصنع ذلک المجوس آمده است . (پـاورقى 1. وسائل الشیعه , ج 4 باب 15 از ابواب قواطع صلاة.)
 این نهى ها چون نهى در عبادت است , دال بر بطلان عبادت است . البته بحث اجتهادى جاى کنکاش بیش تر دارد که به جاى خودش موکول مى شود.

 اما اهل سنّت تکفیر. را سنّت مى دانند. (پـاورقى 2. وسائل الشیعه , ج 4 باب 15 از ابواب قواطع صلاة)
در الفقه على المذاهب الأربعة آمده : <یسنّ وضع الید الیمنى على الیسرى تحت سرّته , أو فوقها و هو سنّة باتفاق ثلاثه من الائمة و قال المالکیة: انه مندوب قرار دادن دست راست بر دست چپ , خواه زیر ناف و خواه بالاى ناف , سنّت است (. الفقه على المذاهب الاربعه , ج 1 ص 251)
, به اتفاق سه طائفه از اهل سنّت (حنبلى , شافعى , حنفى ) ولى مالک بن انس مى گوید: تکفیر, مستحب است >( همان , ص 64)

 

فرق بین سنّت و مندوب این است که به مستحب مؤکد سنّت مى گویند, ولى به استحباب معمولى , مندوب مى گویند در <کنزالعمال > روایاتى نقل شده که پیامبر و ابوبکر و على (ع)در نماز دست بسته نماز مى خواندند, (پـاورقى 5. کنزالعمال , ج 8ص 103)
ولى با روایاتى که از طریق شیعه نقل کردیم , این روایاتى عامه قابل اعتبار نیست .